آموزش عربی

آموزش دروس عربی دبیرستان

آموزش عربی

آموزش دروس عربی دبیرستان

جمله اسمیه

انواع جمله

جمله ی اسمیه

 

در زبان عربی به جمله ای که با اسم شروع شود جمله ی اسمیه می گویند. جمله ی اسمیه از دو بخش تشکیل می شود.

1.       مبتدا : به اسمی که در ابتدای جمله ی اسمیه می آید مبتدا می گویند.

مانند: اللهُ سمیعٌ

2.       خبر : به اسم یا فعلی که بعد از مبتدا می آید و توضیحی درباره مبتدا می دهد خبر می گویند.

مانند: اللهُ سمیعٌ

 

نکته:

در صورتی که اول جمله اسم بیاید سپس بعد از آن فعل باشد. آن اسم فاعل نیست بلکه مبتدا است . و آن فعل خبر می باشد

مانند: اللهُ یسمعُ

در جمله بالا (یسمع) فعل است که احتیاج به فاعل دارد. ولی کلمه ی جلاله (الله) قبل از آن فعل آمده است به همین دلیل نمی تواند فاعل (یسمعُ) باشد. بلکه (الله) مبتدا است و (یسمع) خبر و ضمیر مستتر (هو) فاعل یسمع می باشد.

 

اعراب

در جمله اسمیه مبتدا و خبر هر دو مرفوع (ــُــٌـ) هستند. و اعراب دیگری نمی پذیرند. اعراب های زیر را به خاطر بسپارید.

·         فاعل همیشه مرفوع است

·         مفعول به همیشه منصوب است

·         اسم بعد از حروف جر همیشه مجرور است

·         مبتدا همیشه مرفوع است

·         خبر همیشه مرفوع است

 

انواع خبر

خبر به سه صورت می آید.

1.       مفرد: منظور از مفرد در اینجا (اسم) است. یعنی خبر یک اسم است و فعل نیست. مانند: المومنُ صبورٌ

2.       جمله ی فعلیه: وقتی که خبر (فعل) باشد به آن جمله فعلیه می گویند مانند: المومنُ یصبرُ

3.       شبه جمله (جار و مجرور): هنگامی که خبر متشکل از (حرف جر و مجرور) باشد به آن شبه جمله می گویند.  مانند: النجاةُ فی الصدقِ

 

نکته:

در صورتی که خبر جمله ی فعلیه یا شبه جمله باشد، اعراب آن محلی است. یعنی به جای اینکه بگوییم خبر مرفوع است، می گوییم خبر محلاً مرفوع است.

اعراب محلی در موارد زیر است

·         کلمات مبنی ( ضمایر، اشاره، موصول، ....)

·         جمله و شبه جمله

بنابراین در صورتی که مبتدا یا خبر یکی از موارد فوق باشد اعراب آن محلی می شود.

مانند: أنتم تعلمونَ

در جمله بالا مبتدا ضمیر است (انتم) به همین دلیل محلاَ مرفوع می باشد. همچنین خبر جمله ی فعلیه می باشد (تعلمون)به همین دلیل محلاً مرفوع است.

 

 

جمله فعلیه (قسمت دوم)

جمله فعلیه (قسمت دوم)

 

انواع فاعل

 

با توجه به توضیحات جلسه ی قبل، فاعل دارای سه نوع می باشد.

 

1.       اسم ظاهر :    در صورتی که فاعل ضمیر نباشد بدیهی است که فاعل اسم است و به دلیل اینکه در جمله نمایان است ظاهر نامیده می شود.     مانند  جاء علیٌ ضاحکاً

2.       ضمیر بارز :     این فاعل به صورت ضمیر بعد از فعل می آید    مانند:   جاءوا ضاحکینَ

3.       ضمیر مستتر : در صورتی که فاعل به صورت اسم دیده نشود لذا فاعل ضمیر است ولی چون در جمله مشاهده نمی  شود پس این ضمیر مخفی است به همین دلیل به آن ضمیر مستتر می گویند.   مانند    ذهب الی المدرسةِ    در این مثال فاعل ذهب   ضمیر (هو) است

 

مفعول به

فعل در زبان عربی دو حالت دارد.

1.       معنای آن با فاعل کامل می شود. در این صورت به آن لازم می گویند   مانند: ضحکَ الطفلُ

2.       معنای آن با فاعل ناقص می ماند و برای کامل شدن  معنای آن به مفعول به نیاز دارد که به آن متعدی می گویند.   مانند: شربَ الطفلُ الماءَ

 

 

از نظر مفهوم مفعول به کسی یا چیزی می گویند که فعل روی آن انجام شده است.

در جمله (شرب الطفلُ الماءَ)   عمل نوشیدن، روی آب صورت گرفته است پس آب مفعول به است.

 

راه تشخیص مفعول به  در جمله

مفعول به را به دو صورت در جمله می توان تشخیص داد.

1.       از معنای جمله

2.       از راه تشخیص حرکت اعراب

  

از راه معنی   

 در صورتی که جمله ی داری مفعول ترجمه شود، سپس بپرسید که فعل روی چه کسی یا چه چیزی انجام شده است، مفعول تشخیص داده خواهدشد.

مانند:    شرب الطفلُ الماءَ     کودک آب را نوشید.       کودک چه چیزی را نوشید؟ جواب می شود آب  پس آب مفعول به است.

 

از طریق تشخیص حرکت

مفعول به دارای حرکت فتحه (ــَــًــ) است. یعنی مفعول به همیشه منصوب است.

مثال:

شربَ الطفلُ الماءَ  

در این جمله الماء دارای حرکت فتحه است پس مفعول به می باشد.

 

نکته: مفعول به معمولا و نه همیشه بعد از فاعل می آید.

نکته: در صورتی که مفعول به ضمیر منفصل باشد مانند (ایاک) قبل از فعل و فاعل می آید.

 

جار مجرور

جار و مجرور برای توضیحات بیشتر و کامل تر شدن معنای جمله به کار گرفته می شوند. جار و مجرور از دو بخش تشکیل می شود

1.       حرف جر: که قبل از مجرور می آید  مانند: (مِن، فی، الی، لـِ، علی، بـِ، کـَ، عن).

2.       مجرور: اسمی است که بعد از حروف جر می آید.

 

     مانند: لاتقنطوا مِن رحمةِ اللهِ.

نکته: حرف جر قبل از مجرور می آید.

 

 

 

 

 

جمله فعلیه (قسمت اول)

جمله فعلیه

در زبان عربی با توجه به این که جمله با اسم شروع شود یا فعل به دو گره تقسیم می شوند.

1.       جمله فعلیه: جمله ای که با فعل شروع می شود. و حداقل مشتمل بر فعل و فاعل است.

2.       جمله اسمیه: جمله ای که با اسم شروع می شود و دارای مبتدا و خبر می باشد.

 

اجزای تشکیل دهنده جمله فعلیه

فاعل

فاعل کننده کار است که باعث بوجود آمدن فعل می شود. پس هر فعلی یک فعل لازم دارد.و نیز فاعل همیشه بعد از فعل می آید و به هیچ نحوی امکان ندارد که فاعل قبل از فعل بیایید. به دو جمله زیر توجه کنید

جاء علیٌ

علیٌ جاءَ

در جمله اول جاء فعل است و فاعل آن علی است چون علی بعد از فعل آمده است.

در جمله دوم جاء فعل است اما فاعل آن علی نیست زیرا علی قبل از فعل آمده است.

 

راه تشخیص فاعل در جمله

1.       برای یافتن فاعل جمله لازم است آن را ترجمه کنیم. سپس از خود بپرسیم این فعل را چه کسی انجام داده است؟

مثال:

جاء علیٌ    علی آمد.    

چه کسی آمد؟   جواب می شود علی. پس علی فاعل است.

مثال دوم:

 خلقَ اللهُ الانسانَ     خداوند انسان را آفرید.

چه کسی انسان را آفرید؟ جواب می شود خداوند. پس فاعل (خلق) خداوند است.

2.       تشخیص فاعل در جمله با تشخیص حرکت اعراب آن (منظور حرکت حرف آخر است). زیرا فاعل همیشه مرفوع است.

مثال:

 خلقَ اللهُ الانسانَ

در جمله فوق کلمه الله بعد از خلق آمده است و دارای حرکت اعراب رفع است پس فاعل خلقَ می باشد.

 

نکته:  فاعل همیشه مرفوع است.

 

 

تطابق

در صورتی که فاعل مذکر باشد فعل هم به صورت مذکر می آید و در صورتی که فاعل مونث باشد فعل هم مطابق با آن مونث می آید.

مثال

مذکر: یدخلُ المومنُ الجنةَ     المومن مذکر است پس فعل مذکر آمده است (یدخل)

مونث: تدخلُ المومنةُ الجنةَ     المومنة  مونث است پس فعل هم مونث آمده است (تدخل)

 

 

فعل در زبان عربی به سه قسم (غائب مخاطب و متکلم) تقسیم می شود.

در صیغه های غائب در صورتی که فاعل اسم ظاهر باشد فعل به صورت مفرد می آید.

مثال:

مفرد:  ذهبَ الطالبُ               ذهبت الطالبةُ

مثنی: ذهب الطالبانِ              ذهبت الطالبتانِ

جمع:  ذهب الطلابُ               ذهبت الطالباتُ

در جملات بالا با این که الطالبان و الطالبتان مثنی هستند و الطلاب و الطالبات جمع هستند ولی فعل مفرد آمده است. (ذهب و ذهبت)

 

ولی در صورتی که فاعل اسم ظاهر نباشد، فعل همراه ضمیری می آید که آن ضمیر فاعل فعل است.

مثال:

 المومنُ نَجَحَ

در مثال فوق المومن فاعل نیست. زیرا قبل از فعل آمده است. فاعل ضمیر هو است که بعد از فعل به صورت مستتر (مخفی ) است. در اصل جمله این صورت بوده است: المومنُ نجح هو

صرف فعل به همراه ضمایر

غائب

مخاطب

متکلم

مذکر

مونث

مذکر

مونث

وحده

مع الغیر

نجح    (هو)

نجحتٛ (هی)

نجحتَ

نجحتِ

نجحتُ

نجحنا

نجا

نجحتا

نجحتما

نجحتما

 

نجحوا

نجحنَ

نجحتم

نجحتنَّ

 


نکته:

1.       در جدول فوق دو ضمیر (هو و هی) به صورت مستتر می آیند یعنی در جمله نوشته نمی شوند.

2.       در فعل نجحوا (و) ضمیر است و الف بعد از آن ضمیر نیست.

3.       در نجحتٛ (تٛ) علامت تانیث است.ضمیر نیست.

4.       در نجحتا (ت) علامت تانیث است و (الف) ضمیر و فاعل است.

 

 

   

 

 

 

 

 

 

معرب و مبنی


معرب و مبنی

در زبان عربی کلمات با توجه به نقشی که در جمله دارند و موقعیت آن ها، حرکت اعرابشان تغییر می کند.

ولی برخی از کلمات عربی با وجود تغییر موقعیت آن ها در جمله، حرکت اعراب آن ها تغییر نمی کند. البته تعداد آن ها به مراتب کمتر است

 

با توجه به توضیح فوق کلمات را به دو گروه تقسیم می کنند.

1.       مُعرب: کلماتی که حرکت اعراب آنها را با توجه به موقعیت آنها تغییر می کند.

2.       مَبنی: کلماتی که حرکت اعراب آنها با تغییر موقعیت ثابت می مان

 

اصطلاحات

1.       فتحه: ـــــَـــ

2.       ضمه: ـــُــــ

3.       کسره: ـــــــِــــ

4.       سکون:  ــٛــــ

 

کلمات مبنی با توجه به حرکت حرف آخر آنها این گونه نامیده می شوند.

1.       مبنی بر فتح مانند: هوَ

2.       مبنی بر ضم مانند: نحنُ

3.       مبنی بر کسر مانند: هولاءِ

4.       مبنی بر سکون مانند: اکتبٛف

 

کلمات معرب با توجه به حرکت حرف آخر آنها این گونه نامیده می شوند.

1.       مرفوع که حرکت آن رفع است مانند: الحسنةُ ، حسنةٌ

2.       منصوب که حرکت آن نصب است مانند: الصادقَ، صادقاً

3.       مجرور که حرکت آن جر است مانند: الاجتهادِ، اجتهادٍ

4.       مجزوم که حرکت آن جزم است مانند: لاتکذبٛ

 

کلمات معرب بسیار زیاد هستند ولی کلمات مبنی کم هستند به همین خاطر لازم است کلمات مبنی را یاد بگیریم

 

کلمات مبنی

شامل بعضی از اسم ها هستند و بعضی از فعل ها و همه ی حروف.

 

اسم های مبنی

1.       ضمیر               مانند: هو، انت، تم، ایاک، انا، ه، ک، ...

2.       اسم اشاره       مانند: هذا، ذلک، هولاء، ...

3.       موصول             مانند: الذی، التی، مَن، ما، ...

4.       اسم استفهام       مانند: هل، اینَ، متی، ....

 

 

فعل های مبنی

1.       فعل ماضی          مانند: کتب، کتبوا، کتبتنّ، کتبنا، ....

2.       فعل امر               مانند: اکتبٛ، اکتبوا، ...

 

نکته: در فعل مضارع فقط دو صیغه ی جمع مونث غائب ( کتبنَ) و جمع مونث مخاطب ( کتبتنّ) مبنی هستند.

 

حروف مبنی

همه ی حروف مبنی هستند.

موصول

موصول

اسم موصول کلمه ای است که معنای آن با جمله ای که بعد از آن می آید و صله نامیده می شود کامل می شود.

اسم های موصول به دو دسته تقسیم می شوند.

1.     اسم موصول خاص

2.     اسم موصول عام

 

اسم موصول خاص

برای مفرد و مثنی و جمع و همچنین مذکر و مونث به صورت های متفاوت می آید.

که شامل:

مفرد مذکر: الذی

مفرد مونث: التی

مثنی مذکر: اللذان (مرفوع) و اللذَینِ (منصوب و مجرور)

مثنی مونث: اللتان (مرفوع) و اللتینِ (منصوب و مجرور)

جمع مذکر: الذینَ

جمع مونث: اللاتی و اللواتی

 

اسم موصول مشترک

برای همه افراد به یک صورت استفاده می شود.

که شامل:

مَن: برای عاقل

ما: برای غیر عاقل

نکته: برای جمع غیر عاقل معمولا از اسم موصول مفرد استفاده می شود. مانند:

رایتُ الأشجار التی جنب المدرسةِ